دهقان فداکار پیر شده و احتیاج به کمک داره،
در تهران مرغا هورمون خوردن خروس شدن،
خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن،
چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره،
شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن،
دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن،
کوکب خانم حوصله مهمون رو نداره و
جواب تلفن رو نمیده،
کبری موهاشو مش کرده و
تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه،
روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست،
حسنک گوسفنداشو فروخته و
پیکان خریده مسافرکشی میکنه،
آرش کمانگیر معتاد شده،
شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و
با دوست پسرش رفته اسکی،
رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و
موتور خریدن میرن کیف قاپی،
راستی چی به سر ما اومده؟؟!!